ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
الچند صباحی است که از فرط گرونی
فی سفره ی ما هیچ نباشد خبرونی !
اوضاع یخیطون و بنده پکرونی
قبض التلفن نیز نمودم کچلونی
تب کردم و لرزیدم و بیمار شدونی
النرخ ویزیت سنگینه بود و بدونی
آزمایشه المختلف از پا تا سرونی
«یا سیدنا! حال شما افتضحونی
در خون تو از اوره نباشد اثرونی
مرغ و پلو و گوشت نباید بخورونی !»
القهقهه و خنده به من ، قد غلبونی!
دکتر ز من آشفت و سپس قدغضبونی
الشیرینی کو ، مرغ کجا بوده ؟ چه نونی؟
یک تکه نان هست مرا بوقلمونی
رنگی به رخش بود و نمی شد مچلونی!»!
خوب این روزا هر کس یه جوری خودشو واسه استقبال از عید آماده میکنه و ایام . ایام خونه تکونیه چند روز دیگه هم چهارشنبه سوری و عید ولی چه خوبتر میشد اگه ما که برای برق انداختن مبل و قالی و در ودیوار اینقدر وقت و انرژی مصرف میکنیم چی میشد اگه کمی هم غبارهای غرور و خود بینی و تکبر و بقیه فضولات اخلاقی رو از روح و روان خود می زدودیم
این حرفا رو برای شما نمیگم بیشتر واسه خودم میگم که یه یادآوری باشه
حالا به صدایی گوش میکنیم که ایرانیها حدود ۱۰ سال عید خودشونو با این صدا و این ترانه آغاز میکردن البته من که یادم نیست من جوان عصر تام جونز و داریوش و الویس پرایسلی هستم ولی از قول اونایی که بخاطر کیفیت نامرغوب لباس در اون دوران چند تا پیراهن بیشتر پاره کردن میگم
بریم اطاق فرمان
|