قبل از هر چیز باید از بابت آپدیت نکردن هفته گذشته از همه دوستان عذرخواهی کنم مخصوصا از یاسمن خانوم که همیشه منو شرمنده میکنه . دلم برای شما و حرف زدن با شما خیلی تنگ شده بود
در بیرون شهر نیز دیدنى کم نیست. هر کدام از روستاهایى که سینه ستبر کوه را به آغوش کویر پیوند داده اند عجایب و غرایبى براى خود دارند. ابیانه، نه سرآمد روستاهاى نطنز، که شهره ترین آن هاست.
پیش از همه باید از روستاى خوش آب و هواى طرق (بر وزن برق) نام برد که قلعه کهنسالش از دوره اشکانى تا اواخر دوره قاجار محل سکونت مردم روستا بود و جان و مالشان را از گزند راهزنانى چون دار و دسته نایب حسین کاشى مصون مى داشت.
امنیت که پدید آمد و جمعیت که فزون شد، مردم نیز از قلعه بیرون آمدند و میان باغستان ها پراکنده شدند. از آن پس اتاق ها و خانه هاى خالى قلعه طرق، مهریه زنان روستا شد و پشت قباله هایشان افتاد؛ اما اکنون این مهریه کسى را به کار نمى آید و تنها خاطره اى است از روزگار رفتن به خانه بخت.
پس دختران سیاه چشم دیروز و پیرزنان سپید موى امروز، با هدایت پیشنماز مسجد جامع روستا، مهریه خود را به سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى هدیه کرده اند تا شاید از رهگذر مرمت آن و سرازیرشدن سیل گردشگرانى که راه ابیانه را خوب بلدند اما از طرق هیچ نمى دانند، گشایشى در کار پدید آید و دست جوانان روستا به جایى بند شود.
مسجد جامع طرق نیز براى خود حکایتى دارد؛ آنچه موجب شده هیچ مسافر و رهگذرى از این مسجد کوچک و ساده چشم برنگیرد سرو کهنسالى است که گویا بنا داشته بر تمام تشبیهات شاعرانه که بلندى و رعنایى قامت معشوق را به سرو تشبیه کرده اند، خط بطلان بکشد .
این سرو، که سرو خوابیده خوانده مى شود، از محل رستن تا سه متر آن سوتر بر زمین خزیده و سپس سر خویش را رو به آسمان گرفته و بر حیاط مسجد سایه افکنده است؛ درست مثل ماجراى هسته اى که بر همه داشته هاى نطنز سایه انداخته است .
گویى از میان این همه تحفه انتخاب یکى دشوار است. براستى تحفه نطنز چیست؟ طبیعت زیبا؟ هفت هزار سال تاریخ و تمدن؟ هنر و معمارى بى نظیر؟ گلابى؟ یا انرژى هسته اى؟ (در پاسخ باید گفت فعلازعفران وگلابی وبعدا خدا داند!)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
مهریه دختران روستایى در فهرست آثار ملى
در بیرون شهر نیز دیدنى کم نیست. هر کدام از روستاهایى که سینه ستبر کوه را به آغوش کویر پیوند داده اند عجایب و غرایبى براى خود دارند. ابیانه، نه سرآمد روستاهاى نطنز، که شهره ترین آن هاست.
پیش از همه باید از روستاى خوش آب و هواى طرق (بر وزن برق) نام برد که قلعه کهنسالش از دوره اشکانى تا اواخر دوره قاجار محل سکونت مردم روستا بود و جان و مالشان را از گزند راهزنانى چون دار و دسته نایب حسین کاشى مصون مى داشت.
امنیت که پدید آمد و جمعیت که فزون شد، مردم نیز از قلعه بیرون آمدند و میان باغستان ها پراکنده شدند. از آن پس اتاق ها و خانه هاى خالى قلعه طرق، مهریه زنان روستا شد و پشت قباله هایشان افتاد؛ اما اکنون این مهریه کسى را به کار نمى آید و تنها خاطره اى است از روزگار رفتن به خانه بخت.
پس دختران سیاه چشم دیروز و پیرزنان سپید موى امروز، با هدایت پیشنماز مسجد جامع روستا، مهریه خود را به سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى هدیه کرده اند تا شاید از رهگذر مرمت آن و سرازیرشدن سیل گردشگرانى که راه ابیانه را خوب بلدند اما از طرق هیچ نمى دانند، گشایشى در کار پدید آید و دست جوانان روستا به جایى بند شود.
مسجد جامع طرق نیز براى خود حکایتى دارد؛ آنچه موجب شده هیچ مسافر و رهگذرى از این مسجد کوچک و ساده چشم برنگیرد سرو کهنسالى است که گویا بنا داشته بر تمام تشبیهات شاعرانه که بلندى و رعنایى قامت معشوق را به سرو تشبیه کرده اند، خط بطلان بکشد .
این سرو، که سرو خوابیده خوانده مى شود، از محل رستن تا سه متر آن سوتر بر زمین خزیده و سپس سر خویش را رو به آسمان گرفته و بر حیاط مسجد سایه افکنده است؛ درست مثل ماجراى هسته اى که بر همه داشته هاى نطنز سایه انداخته است .
گویى از میان این همه تحفه انتخاب یکى دشوار است. براستى تحفه نطنز چیست؟ طبیعت زیبا؟ هفت هزار سال تاریخ و تمدن؟ هنر و معمارى بى نظیر؟ گلابى؟ یا انرژى هسته اى؟
(در پاسخ باید گفت فعلازعفران وگلابی وبعدا خدا داند!)